«عمار بهمنی» ممکن بود در دوران کودکی بر اثر ابتلا به یک بیماری نادر، جان خود را از دست دهد اما تقدیر برای او اینگونه رقم خورد که در نبرد با ترویستهای تکفیری و در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) به شهادت برسد.🌹
من از کارهای عمار واقعا تعجب می کردم، پسری که روزی اگر یک لیوان آب میخواست من باید به دستش میدادم، حالا میخواست برود سوریه و درشرایط سخت بجنگد! 🙁خیلی از این قضیه ناراحت بودم😔.میگفت: مادرجان، اگر تو راضی بشوی، من میروم.از شهریور ماه سال نود و چهار که قصه رفتنش جدی شد، اخلاق عمار تغییر کرد؛ مثل پروانه دور و برم میگشت و با شیرینزبانی از من میخواست که راضی بشوم تا کار رفتن به سوریه اش راحتتر شود. برایش دعا کنم. به من میگفت: مامان تو اگر رضایت ندهی من سوریه نمیروم، ولی خودت باید جواب حضرت زینب(س) را بدهی!☝️ و من جز سکوت جوابی نداشتم😞. میگفت: ببین الآن زنان و کودکان سوری در آنجا نیاز به کمک دارند و ببین چه میکشند؟ ما باید برویم، اگر الآن نرویم کمک نکنیم کی برویم؟ ✅ (مادر شهید)